روزانه هریک ازانسان ها با دهها عدد وآمار سرو کار دارد تا جایی که انسان امروزه در حال تبدیل شدن به یک عدد و کد رمز می باشد . رسانه ها و نحوه خدمات اجتماعی و مالی در شدت بخشی این جریان نقش مهمی ایفا می کنند. اعداد تا اندازه ای در زندگی ما اهمیت پیدا کرده است که ارتباطات و تعاملات اجتماعی را تحت تاثیر قرارداده است ـ برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به کتاب سیطره کمیت اثر رنه گنون ـ و این اعداد ملاک قضاوت کارآیی و عدم کارآیی دولت ها وملت ها قرار گرفته است.
اما حکایت این اعداد در مملکت ما وارونه است.
چندی پیش استاندار محترم استان قم اعلام نمودند که مجموعه بازدید توریست ها از قم ـ در ایام نوروزـ مساوی با کل بازدیدها از استان های اصفهان و شیراز بوده است ـ بشنوید و باور نکنید ـ
چند سال پیش آقای هاشمی رفسنجانی هنگام ارایه لایحه بودجه به مجلس اعلام کرد که کسری بودجه به صفر رسیده است و آقای خاتمی ادعا نمود که هر نه روز با یک بحران در سطح ملی روبه رو بوده است و اخیرا معاون اجرایی دولت گفت: به طور میانگین طرح های استانی شصت و هفت درصد رشد داشته است.؟! اما در این میان چند نکته وجود دارد
ایامتان سبز و رویای تان شیرین باشد
دیروز در سکوت رسانه ها ی خبری و بی خبری دفاتر مراجع عظام تقلید و در سالگرد جشن هسته ای در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها)
نوزدهمین نفراز کسانی که مشروبات الکلی آلوده و دست ساز مصرف کرده بودند در بیمارستان خرمی قم فوت کرد و در آرامش و قداست این شهر به خاک سپرده شد.
سال گذشته آخرین مطلب وبلاگ درباره حضرت رسول بود و امسال هم با نام او آغاز می کنم.
وحدت و هفته وحدت بهانه ای شد تا به آنچه که وحدت بخش است بیاندیشیم و راهی برای وحدت عقاید متکثر بیابیم .
بیست و چند سال از طرح رسمی مساله وحدت می گذرد (با صرف نظر از کارهای فردی گذشتگانی همچون علامه شرف الدین آیه الله بروجردی و غیره و موسساتی چون مجمع تقریب مذاهب و غیره )اما چه پیش امده که ما در درون جامعه این وحدت را احساس نمی کنیم و بیشتر طرح مسئله را سیاسی می دانیم تا فرهنگی و علمی ؟(حتی کسانی که وحدت را در سطح ارتباط علمای مذاهب با هم و مباحثه و مجادله بر سر اثبات حقانیت اندیشه خود مطرح می کردند امروز در ثمر بخشی این رویکرد به تردید افتاده اند و با عقب نشینی از برخی عقاید خود سعی در حفظ وحدت دارندنمونه ای آن را در سخنرانی آیت الله تسخیری و مناظره آقای هاشمی دیدیم )در این مجال به چند علت آن به صورت اجمالی اشاره می کنم .
یک : هر یک از مذاهب اسلامی خود را حق و محور آن می دانند و دیگر ی را خارجی و مرتد می شمارند، این جریان بعد از رحلت پیامبر و با ظهور خوارج خود را به صورت یک پدیده اجتماعی نمایش داد و در دورانهای بنی امیه و بنی عباس شدت بیشتری یافت و رنگ بوی سیاسی گرفت تا عقیدتی و فکری تا جایی که صاحبان اندیشه هم به ضرب سیاست حاکم سیاست می شدند و ابوحنیفه در عهدی بر صدر می نشست و در عهد دیگری تازیانه برسرش کوفته می شد جریان های کلامی گسترش یافت و فتوای فقها بر ارتداد و قبول و عدم قبول برخی از عقاید به گرمی این بازار شدت بخشید تا جایی که در اهل سنت جریانهای فکری گوناگونی با همین پیش فرض حق بودن و محوریت حق پدید آمد که در عصر ما شاخه خون آلود آن جریان سلفی گری می باشد که برای توضیح بیشتر باید به منابع تاریخی ، کلامی و ملل و نحل مراجعه نمود که مجال این کار برای اینجانب نیست
دو: مسئله مهم دیگری که به نظر اینجانب جزء مهمترین دلایل عدم وحدت می باشد مسئله غلو در عقیده می باشد یعنی شیعیان به طور اخص بیشتر مورد اتهام هستند شیعیان که تاریخ حضور خود را به زمان پیامبر می رسانند معتقدند اولا حق به نحوه تمام و کمال بی کم و کاست در اختیار اینان است و با غلو در برخی از عقاید حاضر به پذیرش قرائت های تعدیل شده نیستند و همین امر علت شدیدشدن همان روحیه حق محوری و ایجاد شایعت و دروغها پیرامون عقاید شیعیان شده اشت که در نتیجه عدم پذیرش عموم مسلمین از ثمرات همین میراث می باشد
سه : برخورد جریانهای حاکم سیاسی با اقلیت های قومی ، مذهبی و فکری خود یکی از عوامل عدم وحدت به شما رمی آید مثلا هنگامی که اقلیت های قومی خواهان احقاق حق خود براساس اصل پانزدهم قانون اساسی هستند آنان را به چوب استقلال طلبی و ارتباط با بیگانه می کوبند و آنها را به استهزاء می گیرند
اما سوالاتی هستند که بی تردید در سال وحدت ملی و انسجام اسلامی باید آنرا پاسخ گفت :
۱. وحدت بر سر چه؟ شاید وحدت را هم بتوان از مفاهیم مبهمی چون آزادی ، غلو و غیره دانست که داشتن برداشت واحد از این مفهوم از ضروریات می باشد.
۲. شاخصه های وحدت کدام است ؟ یعنی شاخصه های باید طراحی شود که بر اساس ان بتوان گفت جامعه رو به سوی وحدت بیشتر می رود یا ...
۳. این گفتار سیاسی است یا فرهنگی و علمی ؟ گاه حاکمان بر اساس شرایط اجتماعی و سیاسی و منطقه ای به طرح شعار می پردازند که بتوانند در آن فضا به اهداف خود از قبیل انرزی اتمی دست یابند ولی با وحدت سیاسی هیچگاه نمی توان به وحدت فرهنگی و علمی دست یافت
4. و غیره....
چند روز پیش با یکی از دوستان برای ثبت نام یکی از دوره های کامپیوتری وارد یک اموزشگاه شدیم مسول آموزشگاه بعد از تعارف و بازار گرمی گفت ما این دوره را در ۱۹۵۰ ساعت و به دو طریق برگزار می کنیم که یک راه آن تظمینی است و راه دیگر عادی پرسیدم تظمینی یعنی چه؟ گفت ببین آقا در شیوه تضمینی شما حتی اگر کلاس هم نیایی در پایان دوره مدرکش را می گیری ولی قیمت آن دویست هزار تومان بیشتر است گفت کمتر حساب کن ( البته برای اینکه عکس العمل طرف را ببینم) گفت آقا نمیشه ما دو روز قبل از امتحان سوالات را می رسانیم به شما بعد شما امتحان می دهید و طرفی که سوالات را به ما می رساند حدود سه میلیون می گیرد با تعجب و خنده گفتم فکر می کنم جواب می دهم و با دوستم آمدیم بیرون .
پیش خودم گفتم بیخود نیست این کشور بی سواد خانه شاه عباسی شده ؟! و نظارت هم که ...
دیروز دوازدهم اسفند سالگرد ارتحال علامه سید منیر الدین حسینی موسس فرهنگستان علوم اسلامی بود یادش گرامی و راهش پررهرو باد
او به ما یاد داد از تنهایی نهراسیم
او به ما آموخت در ابهامات حرکت کنیم
او بت های امروز را دانه به دانه شکست و ما را به توحید هدایت کرد
او ما را از خود عبور داد
یاد مردی بخیرکه مردی کرد و ایستاد و در راه هدف مبارزه از پا ننشست یادش گرامی
از آزمون استخدامی معلمان و سوالات موهن آن چند روزی می گذرد ولی در این میان توجیه دیندارن کفن پوش و تحصن پیشه ما جالبترین بخش این حادثه است این قشر در توجیه سکوت برخی از آقایان کفن پوش و دولتمردان عدالت پیشه استدلال می کنند که:
۱- وزیر مربوطه عذرخواهی رسمی کرده و مدافع این جریان نبوده و قول پی گیری داده است ولی دولت های پیشین مدافع اعمال خلاف عناصر پائین دستی بودند.
۲- در دولت خاتمی سوالاتی موهن تر طرح شد که در تیراژ یک میلیون توزیع شد.
۳- این سوالات اصولا توهین نبوده است و در تاریخ و سیره مسلمین و کتابی که اداره ارشاد به نام سیره نبوی چاپ نموده موجود می باشد
۴- این توطئه جناح مقابل می باشد و گرنه ساحت این دولت مبرا از این چیزهاست
البته نقد هر یک از این استدلالها را به عقل و اندیشه شما واگذار می کنیم و قبول دیانت وقضاوت توجیه اصحاب شریعت رابه خدا
همیشه آنان که می خواهند حکم برانند و یا سینه زن برگرد علم خود جمع کنند می دانند که نقطه ضعف ملت هایشان چیست و با چه هویجی می توان آنان را به وجد آورد خمینی بیست و هشت سال پیش آمد و اسلام و دغدغه های اسلامی مردم را نشانه گرفت او از فسادی حرف زد که تمامی بدنه حکومت را فراگرفته و همه این فسادها را بر سینه شاه نشاند و مردم را به نشانه گیری آن سینه گماشت هاشمی سفرهای خالی اشان را در برابرشان گشود و توسعه اقتصادی را فریاد کرد و امیرکبیر زمان نامیده شد تا جایی که مخالف هاشمی دشمن نام گرفت و دشمن هاشمی دشمن پیغمبر گردید و خاتمی آزادی و جامعه مدنی را به ارمغان اورد آزادی که بحرانها پدید آورد و طراح آن را خسته و نامید کرد و اقتصاد را متکفل نبود اما جناب آقای احمدی نژاد عدالت را مطرح کرد و دست آوردهای گذشته را به نام خود زد و شناسنامه همگان را باطل ونسل گذشته مدیران را دزد و فاسد نامید(نه تماما به حرف که گاه به عمل) هنوز این ملت می دوند تا کسی دیگر پیدا شود و با حرفی و شعاری و هویجی به بازی بگیردشان و دلخوش باشند
می گویند روزی حاکم کوفه مغیره با مختار از کوچه ی می گذشت مغیره سر در گوش مختار فرو برد و گفت من رازی می دانم که اگر برای تو بگویم و عمل کنی عرب و عجم به اطاعت تو در می آیند مختار با تعجب پرسید آن راز چیست؟ گفت خونخواهی اهل بیت
و این حکایت تاریخی ملت هاست .
تصمیم
سفرنامه حج(1)
دلم تنگ شده
ریگ و کفش
مقام بحث
حکایت تکرار تلخ اندیشه
زیبا هوای حوصله ابری است
مصیبت سینما
[عناوین آرشیوشده]