سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] بزرگتر توانگرى نومیدى است از آنچه در دست مردم است . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----33203---
بازدید امروز: ----16-----
بازدید دیروز: ----3-----
قم - نگاهی دیگر

 

نویسنده: علی توسلی
دوشنبه 86/9/26 ساعت 1:22 عصر

چند سال قبل نخست وزیر ترکیه در یکی از سفرهای خارجی در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان ترک مقیم آن کشور حاضر شده و در پاسخ دانشجویی که پرسید چرا سطح روابط با ایران را گسترش نمی دهید و چرا سعی نمی کنید با ایران (که همسایه و مسلمان است ) دیپلماسی واحدی را در جهان اسلام پی گیری کنید؟ (شما که اسلام گرا هستید و با همین شعار به حکومت رسیدید)  در پاسخ عبدالله گل جمله ای را بر زبان می آورد که نشان دهنده نگرش و دکترین او به سیاست خارجی است می گوید: من هم موقعی که جوان بودم از این حرف ها می زدم و آرمانی می اندیشیدم اما امروز باید منافع ملی هفتاد ملیون نفر از مردم کشورم را تامین نمایم.

شاید با کمی مسامحه بتوان گفت این جمله دکترین دیپلماسی اکثر کشورهای جهان است و از این طریق می توان به تحلیل رفتار حکومت ها پرداخت و حتی مواضع متزلزل روسها در انرژی هسته ای ایران را از همین زاویه دید تحلیل و ارزیابی نمود.

 

منافع ملی در ایران

اما در کشور ما داستان به گونه ای دیگری است که این داستان از چند زاویه قابل بررسی، تحلیل و آسیب شناسی است.

1.   سیاست گذاری در دستگاه سیاست خارجی کشور به دولت ها و گاه به عقاید و سلیقه های شخصی رئیس دولت ها وابسته است به طوری که این مسئله در تاریخ روابط خارجی صد ساله ایران به وضوح قابل ردیابی است از این میان می توان به گرایش های ناصر الدین شاه به اروپایی ها و بی مهری به روسیه تزاری اشاره کرد  و یا گرایش های پهلوی اول به آلمانها وخیانت به انگلستان و سقوط دولت متزلزل آن در شهریور هزارو سیصد و بیست و یا گرایش های محمدر رضا شاه به آمریکایی ها (به عنوان ناجی تاج و تخت) اشاره کرد. اما بعد از انقلاب  می توان این آسیب را در سیاست های بیست و هشت ساله جمهوری اسلامی در دوران های چهارگانه انقلاب ، اعتدال، اصلاحات و بازگشت مضطربانه پیدا نمود. که همه تحت تاثیر شخص رئیس جمهور و یا رئیس حکومت هستند.

 برای این وابستگی نهادهای اجتماعی و سیاسی  به افراد زمینه های روانی را  می توان نام برد  از جمله این زمینه ها  استبداد زده و استعمار زدگی این کشورمی باشد که در برهه های از تاریخ خود استعمار و استبداد به تخریب روحیه آزادی و استقلال و خودباوری اجتماعی و نهادهای برآمده از متن مردم پرداخته (البته باید گفت که در صد سال اخیر  ایجاد نهادهای اجتماعی تقلیدی از غرب و یا شرق می باشد) تاجایی که امروزه از برخی کهنسالان می شنویم که می گویند این مملکت رضا خان می خواهد و تا چوب تر نباشد کارهای این مملکت به راست نخواهد آمد ( رد پای این نگرش را می توان در ادبیات هم پیدا نمود و حتی در ادبیات عامیانه مردم ایران ضرایب و امثالی برای آن یافت می شود)

 

  1. تعدد مراجع تصمیم گیری

ضرورت هماهنگی در اتخاذ تصمیمات از اصول اولیه سیاست خارجی می باشد و اصلی پذیرفته شده در دیپلماسی عمومی کشورهاست اما در ایران تعدد مراجع تصمیم گیری این هماهنگی را به از هم پاشیدگی تبدیل کرده است مراجع تصمیم گیری در سیاست خارجی مانند: مجمع تشخیص مصلحت نظام ، شورای هماهنگی روابط خارجی ، مجلس شورای اسلامی ،‌شورای عالی امنیت ملی، وزارت خارجه و مراجع غیر رسمی و تاثیر گذار  همگی یا از نگاه روسای خود به تحلیل و موضعگیری می پردازد و یا با نگاه حزبی و غیر کارشناسی سعی در تحمیل نظر خود بر دستگاه سیاست خارجی دارند. اما آنچه در این میان قربانی می شود همان منافع ملی است.

 

  1. عدم تعریف صحیح و مشخص ار منافع ملی

صرف نظر از گذشته تاریخی و با نگاه به سیاست بیست و هشت ساله دیپلماسی جمهوری اسلامی می توان دریافت که حاکمان و مسئولان سیاست خارجی تعریف صحیح روشن و قابل تفاهم در سطوح سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از منافع ملی ارائه نداده اند و صرفا با تکیه بر مفاهیم مبهم و با استفاده از رسانه ها و جریان سازی های سیاسی به موضعگیری پرداخته اند.که محصول این شیوه قربانی شدن منافع ملی و پرداخت هزینه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی این قربانی از جیب ملت است.

حکومتی که نتواند منافع ملی خود را تعریف و آن را به تفاهم  اجتماعی و سیاسی لایه های مختلف بکشاند بی اعتمادی مردمی و عدم همراهی جریان های سیاسی و فکری داخلی را در پی خواهد داشت و در عرصه بین المللی نیز دچار موضع گیری های منفعل و متشتت خواهد شد که  حاصل این همه انزوای سیاسی و غیره می باشد.تعریف صحیح و روشن از منافع ملی سلیقه های شخصی حکمان را می کاهد برای مثال دردوران اولیه انقلاب بی توجه به منافع ملی به طرح شعارهای از جمله صدور انقلاب، مبارزه با استکبار ، جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم را مطرح نمودیم و راهکارهایی برای تحقق آن از قبیل کمک به نهضت های آزادیبخش (بدون در نظر گرفتن مسولین آن ازجمله مهدی هاشمی)را طراحی کردیم. در صورتی که اگر از زاویه منافع ملی به این شعارها نگاه کنیم خواهیم دید این شعارها و راهکارها تا چه حد در راستای منافع ملی ما بوده است (البته باید توجه داشت منظور از منافع ملی سطح عمیق و کلی آن اعم از منافع اقتصادی، فرهنگی ، سیاسی و مذهبی می باشد)

 

  1. تعارض بین منافع ملی و ارزش ها

هر حکومت و کشوری ارزش هایی را برای خود طراحی کرده که متاثر از وضعیت فکری و جهان بینی جامعه خود می باشد و خود را موظف به پاسداری از این ارزش ها در چارچوب منافع ملی می داند. مثلا امریکا هدف از حمله به افغانستان و عراق را توسعه مبانی لیبرال دمکراسی و مبارزه با تروریسم می داند. و دادگاه قانون اساسی ترکیه یکی از اهداف ابطال رای عبدالله گل را در راستای حفظ حکومت لائیک در ترکیه بر می شمارد.

اما در کشور ما بین انقلابی گری، مبارزه با استکباردهه اول انقلاب و تنش زدایی دوران اعتدال و اصلاحات همیشه یا ارزشهای اسلامی و انقلابی قربانی شده است و یا منافع ملی و هر کدام به نام مصلحت به نفع دیگری در مسلخ بی تدبیری سر بریده می شوند گویا این مفاهیم در تعارض ذاتی با هم هستند و بقول منطق دانان لا یجتمعان و لا  یرتفعان (البته این تعارض در عمل حاکمان است و گرنه با طراحی و تعریف درست این مفاهیم هیچ تعارضی با هم ندارند بلکه هر کدام در یک نظام هماهنگ مکمل همدیگر هستند)

 

  1. راه حل چیست؟

اما راه اینجاست که عقبه فکری سیاست خارجی ما [1] به طراحی مدل جامع سیاست خارجی بپردازد که در این مدل به بازنگری و تعریف صحیح و جامع از ارزشها و منافع ملی و جایگاه هر یک بپردازد اما ویژگیهای کلی این مدل عبارتنداز

1.   اسلامی بودن مدل یعنی این مدل برگرفته از مفاهیم سازه در دستگاههای فکری شرق و غرب نباشد و فقط بر خواسته از نظام اسلامی و مفاهیم بنیادی اسلام باشد.

2.   طراحی و تعریف مفاهیم و ضریب اهمیت و جایگاه آن در سه سطح خرد، توسعه، کلان از ضروریات و ویژگی های این مدل می باشد.

3.   از نتایج این مدل ایجاد همدلی همفکری و همکاری اجتماعی، سیاسی، فرهنگی بر اساس طراحی درست گرایش و بینش اجتماعی و به تفاهم کشاندن مفاهیم این مدل مطلوب در سطوح مختلف سیاسی فرهنگی اقتصادی می باشد که از این طریق به انسجام و وحدت ملی می رسیم و از تشتت و آسیب های گذشته در امان خواهیم ماند.

 

 



[1] منظور از عقبه فکری شاید بتوان گفت همان شورای هماهنگی در سیاست خارجی است که چند سال پیش به ابتکار آقای خامنه ای و به ریاست کمال خرازی تشکیل شد تا به تدوین سیاست های خارجی بپردازد با صرف نظر از جایگاه حقوقی و بی توجه به تعریف این شورا در رابطه با مجلس،‌وزارت امور خارجه و مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان قانونگذار سیاست های کلی نظام


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: علی توسلی
دوشنبه 86/9/26 ساعت 1:21 عصر

برای این تیتر می توان چند معنا در نظر گرفت اول این که بالاخره طلسم این وبلاگ شکست و شروع کردم به مطلب نوشتن و امیدوارم منظم بنویسم  دوم این که دامنهwww.tawassoli.com  را هم برای خودم خریداری کردم و لینک دادم به وبلاگم.

سوم این که در پست دفتر نه رهبر نکته ای را یادآوری نموده بودم که بالاخره تحقق یافت اما پیرامون  جلسه نخبگان حوزه با رهبر انقلاب چنند نکته باید گفت:

1.   امیدواریم این جلسات به طور سالانه برگزار شود تا به قول آن دوست طلبه ام متوجه شویم که ماهم مردمانیم و هم بدانیم که صرفا حرفی نبوده است و پی گیری هم شده است.

2.   نحوه گزینش و گرد آوری و چینش افراد مشخص شود  تا شائبه گزینشی و سلیقه ای بودن برطرف گردد. تا علاوه بر نمایندگان تفکرات رسانه ای و رسمی حوزه، نمایندگان لایه های تفکراتی دیگر نیز حضور یابند و امکان طرح اندیشه را داشته باشند.

3.   این جلسه به نقد حوزه و برنامه های آن گذشت در صورتی که اگر حوزه تولید کننده اندیشه در خلاهای تئوریک نظام است باید امکان نقد سطوح مختلف  سیاست، اقتصاد وفرهنگ را به  صورت آزاد داشته باشد. و هر اندیشه ای بتواند به طرح دیدگاههای خود در حضور رهبر بپردازد نه این که فقط به نقد مسئله تبلیغ در حوزه و متون درسی آن بپردازند.

4.   جایگاه رهبر در حوزه از مسائل اساسی می باشد آنچه که می توان از ظاهر رفتار برنامه ریزان و مدیران اجرایی حوزوی بر برداشت کرد این است که اندیشه و طرح های که مقام رهبری در سالهای پیش ارائه نمودند  پی گیری نمی شود و به قولی  طراحی اهداف حوزه و آینده آن در دست رهبر نمی باشد و سیاست های حوزه به صورت انتزاعی طراحی و اجرا می شود حتی این نکته را در سیاست های ابلاغی از طرف شورای عالی حوزه علمیه نیز می توان یافت  ( این نکته مهم است که فرصت زیادی بر طرح و نقد دقیق آن لازم می باشد).

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: علی توسلی
یکشنبه 86/7/8 ساعت 10:51 صبح

دیروز در مجلسی مشغول سورچرانی افطاری بودم که یکی از دوستان روحانی آمد کنارم واز گذشته و حال و آینده ام پرسید طاقت از دست دادن افطاری را نداشتم بی حوصله جواب می دادم ولی آنقدر شیرین حرف می زد که مرا سر ذوق آورد؛

 می گفت دیشب- بمناسبت تولد امام حسن مجتبی(علیه السلام)- شعرا پیش رهبر انقلاب بودند؛

 گفتم: خوب آره دیدم منظورت چیه؟

(اشکی از گوشه چشمش لغزید ) گفت: ماهم مردمانیم!!

 گفتم: یعنی چه؟

 گفت توی این چند سال رهبری آقای خامنه ای از هر صنفی با ایشان جلسه دیدار و گفتگوی آزاد داشته اند الا ما طلبه های بیچاره  (دشنامش را ما می خوریم ، منافعش را دیگران)

 راست می گفت بیچاره از نگاه غیر رسمی دفتر خبر ندارد هر چه بود مرا واداشت این مطلب را از نگاه رسمی دفترآقا به روحانیت بنویسم:

اصولا طلاب حوزه علمیه قم را به چند دسته می توان تقسیم کرد: آنانی که هرکاری دفتر انجام دهد را صحیح و مصون از اشتباه می دانند (البته برخی  مانند: مرحوم مشکینی و مصباح یزدی و ... معتقدند که امداد حضرت حجت و عنایت او بر آقا نوعی از آگاهی رابه ایشان می رساند که بر اساس آن عمل می نماید وآقای مصباح مسئله دور در رهبری را با همین فرض باطل می داند)

 دسته دیگر طلبه هایی هستند که به سازمان تبدیل شده اند و به عنوان نماد حوزه در آمده اند (از جمله دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) که در روز قیام مردم قم (نوزده دی  هر سال) اتوبوس ها!! ردیف می کنند تا به دیدار رهبر بروند ودفتر تنها از این دسته از طلاب به عنوان نماد روشنفکری حوزه یاد می کند.

اما به گروه سازی نپردازیم و حرف اساسی را بزنیم؛

در این چند سال هیچ گاه اساتید حوزه های علمیه و طلاب آن دیدار رسمی و سالانه با رهبرو دفتر نداشته اند و هیچ گاه فرصت بیان اندیشه های خود را  در حضور رهبر نیافته اند در صورتی که هر ساله گروههای مختلف دانشجویان نخبگان شعرا و غیره به حضور رهبر می روند و هر دانشجو و بزرگی می تواند با رهبر حرف ها یش را مطرح نماید

در این میان دفتر فکر می کند شاید صلاح نباشد که حوزویان خدمت رهبرشان برسند اما چرا ؟ شاید در افکار عمومی این گونه القا شود هر چه رهبر می گوید حرف حوزه علما و مراجع است بی آن که که نظرات و پیشنهادات آنها مطرح شود

فرض دیگر این است که حوزه مطیع، یکدست و یکصدا با مسائل جاری در حکومت می باشد و لزومی برای دلجویی و ارتباط گیری و شنیدن و سنجش نظرات آنان نیست.

 هر آن چه در این نوشته آمد نقد دفتر است نه رهبر که این نگاه از دفتر می خیزد نه رهبر.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: علی توسلی
شنبه 86/7/7 ساعت 12:22 عصر


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: علی توسلی
پنج شنبه 86/3/10 ساعت 6:53 عصر

هرچند خیلی از دوستانی که از جمع آوری این مطلب و نوشتن این موضوع آگاهی داشتند سعی داشتند جلو نوشتن این مطلب را بگیرند و می گفتند  «نه حسن خطر داره حسن» اما باید گفت: بی خطر نمی توان به راستی دست یافت از این رو ضمن احترام به نظرات این دوستان مطلب زیر را تقدیم می کنم.

نقش حوزه های علمیه

تاریخ اجتماعی شدن حوزه را شاید بتوان به تاریخ اقامت شیخ الطائفه طوسی در نجف اشرف بازگرداند(البته بعداز آتش زدن کتابخانه ایشان در محله کرخ بغداد) ایشان بهمراهی تعدادی از شاگردان و مجتهدان طراز اول آن دوره حوزه های علمیه امروزی را پایه ریزی کرد (منظور از تاریخ اجتماعی حوزه یعنی نظام وسازمان فعالیت حوزه نه حرکتهای جسته و گریخته افرادی مثل علامه لاری مرحوم شفتی و غیره ) تا قبل از این اقدام عالمان هر منطقه به تشخیص و صلاحیت فردی به کار درس و بحث و  افتاء و گاه اگر زمینه ی به وجود می آمد به کار قضا و اقامه حدود می پرداختند (البته در حد ولایت در امور حسبیه و نه ولایت مطلقه فقیه) اما بعد از این می بینیم که عظمت فکری و شخصیتی شیخ طوسی همه نگاه را بسوی نجف نگران کرد و همه در فتوا و احکام فردی و اجتماعی چشم به نجف می دوختند تا جایی که علم فقه تا دویست سال بر اثر این نگاه کور شد و هر چه می دید نجف می دید و شیخ طوسی  را (تا دو قرن بعد از رحلت شیخ الطائفه طوسی علیه الرحمه حوزه های علمیه دچار انسداد باب فقه شدند و تمام نظرات به نظر شیخ بر می گشت و کسی اگر از آن نظر بر می تافت او را به تازیانه بی سوادی یا دگر اندیشی می نواختند تا اینکه نوه ایشان جناب ابن ادریس پای در راه نهاد و به نقد آرای شیخ طوسی همت گماشت و دوباره باب اجتهاد را گشود. همان وضعیتی که الان ما در اصول فقه  وفلسفه گرفتار آن هستیم و از آن بدتر در فلسفه سیاسی نظرات امام خمینی حکم نظرات شیخ طوسی را یافته است و کسی را شجاعت نقد این آرا نیست که اگر مجتهد باشد یا چشم در خبرگان دارد که بی تایید نظرات و برداشتهای آقای جنتی از ولایت فقیه نمی تواند حرفی بزند و گرنه در بزنگاه تایید صلاحیت البته دگر اندیش می گردد و سر در آخور بیگانه  خواهد داشت و یا اگر آزاد مرد باشد دچار زندان خانه می شود و طعن تهمت ها بر تنش می نشیند اینجاست که باید عالمان به آن جمله ای که امام علی در ابتدای خلافت اسلامی فرمودند اقتدا نمایند«اگر نبود عهدی که خداوند از عالمان گرفته است همان افسار شتر خلافت را بر گردنش می آویختم »و دوباره به این عهد و این جمله بیاندیشند و دید آیا عالمان امروز ما این عهد را به یاد می آورند یا خیر) اما با صدور فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی عظمت و قدرت سیاسی و اجتماعی روحانیت و حوزه ها آشکار گردید و در جریان مشروطیت این توانمندی به اوج خود رسید تا جایی که در انقلاب ایران امام با تکیه بر همین پایگاه اجتماعی و سیاسی دست به انقلاب عظیم اسلامی زد و حوزه ها را از سطح نظریه پردازی و عزلت گزینی به مقام اجراء و مدیریت  کلان رساند اما در این میان به قرائت حاکمان امروز ضرورت های اجتماعی و سیاسی در برخی از مسائل حوزه ها را از مردم جدا و برخی استنثا ها را برای حوزویان و متولیان حوزه ایجاد کرد این نوشته سعی در طرح ونقد این استثنا ها دارد.

 

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: علی توسلی
چهارشنبه 86/2/12 ساعت 8:53 صبح

شاید شما هم به اگهی جالب تبلیغاتی برخورد کرده باشید دیروز در حالی که ویژه نامه جام جم را ورق می زدم دو آگهی توجهم را جلب کرد برای شما نقل می کنم شاید برای شما هم جالب باشد

آگهی اول:

به دو نفر ضامن معتبر جهت ضمانت دریافت وام کمیته امداد نیازمندیم تلفن  ...

(نمی دونم تو زمانه ای که برادر ضامن برادر نمی شود این بنده خدا به چه امیدی این آگهی را داده؟)

آگهی دوم:

به تعدادی ماساژور جهت کار در گرمابه فرهنگ نیازمندیم  تلفن ...


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: علی توسلی
سه شنبه 86/2/4 ساعت 9:38 صبح

دیشب در حالی که  اشک هایم را پاک می کردم بغضم را پنهان کردم  چشمهایم را بستم و به شلمچه، فکه ، طلائیه رفتم.  یک، دو ، سه ،‌ده ، بیست ، صد ،‌دویست ، هزار می شمردم هزار شهید، هزار احساس،  همه غرق در خون احساس ،‌هزار رفیق همه در غرقابه عشق و سرها و دستها همه یک شباهت با هم داشتند همه تکه های احساس بودند که بر زمین نقش احساس زده بودند.اما هر چه چشم گرداندم ندیدم؛ لابه لای نی های خیبر در بلندی کوههای اورامانات در دو کوهه در حاج عمران ، بستان هم نبود. همه از یک چیز می گفتند از احساس جنگ ولی هر چه گشتم از هیچ کس نتوانستم آدرس سنگر خرد جنگ را بیابم. دیده بانان ـ زمان جنگ وبعد از جنگ ـ هم احساس را مراقبت می کردند، بی توجه به سنگر خرد؟!

دیشب برنامه صندلی داغ یکی از جانبازان نابینا را دعوت کرده بود. او از احساس و داغداری لاله ها می گفت از دوست شهیدش که با آتش عقب آرپی جی پودر شده بود از چشمهایش که در جبهه جا گذاشته بود و از احساسی که از جبهه سوغات آورده بود و به همه هدیه می کرد. نتوانستم برنامه را تا آخر ببینم اشک های من هم مثل مجری( آقای نجفی) جاری شده بود او از احساس جنگ می گفت و با احساس به تصویر می کشید اما ....

سالهاست که از جنگ می گذرد؟! رسانه ها  اعم از تلویزیزیون، سینما، مطبوعات و غیره به تبلیغ احساس جنگ می پردازند _‌که بی تاثیراز اراده سیاسی نیست _ و سیاستمداران ما نیز زمان را مناسب طرح خرد و واقعیت جنگ نمی بینند و می گویند ـ بعد از چندین سال از گذشت جنگ ـ با فرارسیدن زمان مناسب واقعیت های جنگ را به اطلاع مردم خواهیم رساند ـ اما این زمان کی فرامی رسد سخن دیگری است ـ اما...

در این میان نسل جدید هستند که هر ساله به زیارتگاه احساس می روند و حاکمان شادمان فریاد می دارند که امسال چند صد هزار نفر از مناطق جنگی بازدید کرد ه اند و بر شلمچه و فکه اشک ها نشانده اند و برهنه پای بر تکه های احساس فرزندانمان قدم گذاشته اند و هریک به تبرک تکه ای با خود به سوغات آورده اند  بی این که زیارتگاهی برای خرد جنگ بسازند هرروز یادمانها برشهیدان احساس می سازند و خود به روضه خوانی و این نسل را به گریه می نشانند. که این همه برگ چسباندن است نه رویاندن ریشه ها که در طوفان حوادث این همه فرو می ریزد.


    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تصمیم
    سفرنامه حج(1)
    دلم تنگ شده
    ریگ و کفش
    مقام بحث
    حکایت تکرار تلخ اندیشه
    زیبا هوای حوصله ابری است
    مصیبت سینما
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •