و من آخر،
در یک روز پائیزی،
همراه پرستوها،
به سوی چشمه های نور، می آیم.
ومن، همدست باران های حاصلخیز،
در یک روز طوفانی،
از، این خواب،
از، این خواب خرگوشی ،،،
می روبم، تمام پلک های سخت و سنگین را ...
دی ماه 1347
این شعر برایم رویای تصمطم را روشن می کند شاعرش
مرحوم آیت الله شیخ علی صفایی حائری (عین – صاد) می باشد هر چند حضور فیزیکی ام در محضرش
کم بود. اما هم چنان خوشه چین خرمن معرفت او هستم. هنوز هم سلوک عملی او را حجت
خود در قیامت می دانم.
یادش
گرامی
تصمیم
سفرنامه حج(1)
دلم تنگ شده
ریگ و کفش
مقام بحث
حکایت تکرار تلخ اندیشه
زیبا هوای حوصله ابری است
مصیبت سینما
[عناوین آرشیوشده]