سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا ایمان را واجب کرد براى پاکى از شرک ورزیدن ، و نماز را براى پرهیز از خود بزرگ دیدن ، و زکات را تا موجب رسیدن روزى شود ، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد ، و حج را براى نزدیک شدن دینداران ، و جهاد را براى ارجمندى اسلام و مسلمانان ، و امر به معروف را براى اصلاح کار همگان ، و نهى از منکر را براى بازداشتن بیخردان ، و پیوند با خویشاوندان را به خاطر رشد و فراوان شدن شمار آنان ، و قصاص را تا خون ریخته نشود ، و برپا داشتن حد را تا آنچه حرام است بزرگ نماید ، و ترک میخوارگى را تا خرد برجاى ماند ، و دورى از دزدى را تا پاکدامنى از دست نشود ، و زنا را وانهادن تا نسب نیالاید ، و غلامبارگى را ترک کردن تا نژاد فراوان گردد ، و گواهى دادنها را بر حقوق واجب فرمود تا حقوق انکار شده استیفا شود ، و دروغ نگفتن را ، تا راستگویى حرمت یابد ، و سلام کردن را تا از ترس ایمنى آرد ، و امامت را تا نظام امت پایدار باشد ، و فرمانبردارى را تا امام در دیده‏ها بزرگ نماید . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----33268---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----12-----
قم - نگاهی دیگر

 

نویسنده: علی توسلی
شنبه 87/4/22 ساعت 9:51 صبح

این سینما رفتن هم برای من  مصیبت شد

هر روز صبح مجبورم از جلو سینما بگذرم و اسم جدیدترین فیلمش را بخاطر بسپارم تا از کسانی که دیده اند بپرسم و یا صبر کنم وقتی توی کلوپ اومد نگاه کنم.(البته این یکی اش را شوخی کردم نکته اخلاقی این که سینما رفتن و پول دادن و بلیط خریدن نشانه رشد شخصیت فرهنگی و باعث رونق فرهنگ و هنر این مملکت می شود حتی اگر کپی آن را دیدید باید پول آن را به حساب تهیه کننده واریز نمایید) فیلم دیدن هم برای خودش دورانی دارد الان که مشغله های من زیاد شده حس و حوصله اش را ندارم یعنی آن قدر گرفتاری دارم که هنوز فرصت نکردم نصفه ای دوم فیلم سنتوری را ببینم.

دیروز بعد از ظهر یکی از دوستانم اصرار کرد بیا بریم سینما فیلم ... ببینیم.( به علت عدم تبلیغ از فیلمی خاص از درج نام آن خودداری می کنم به این کار یک نوع خود سانسوری هم می گویند). من هم با هزار زور قرار آن ساعتم را لغو کردم و بدون توجه به تابلوی سردر سینما رفتیم بلیط خریدیم. مسئول سینما که دید مجردیم ما را به طبقه بالا هدایت کرد.

 نشستیم فیلم شروع شد یک دقیقه دو دقیقه پنج دقیقه گذشت به دوستم گفتم: آیدین این که اون فیلمی که تو می گفتی نیست.

 گفت: صبر کن این تبلیغ فیلم هفته آینده سینما است الان فیلم را نشان می دهند.

گفتم:آیدین مطمئنی؟

  گفت:آره بابا خودم دیروز رو تابلوی  سر در سینما اسمش را  دیدم

 و این مکالمه ادامه یافت تا این که بعد از یک ربع متوجه شدیم که ای دل غافل فیلم را دیشب عوض کردند و ما به تماشای فیلم عوضی آمده ایم . ولی  از آن جهت که پول داده بودیم تا آخر فیلم را دیدیم و دوست اصفهانی گفت: پول دادم و دوبار فیلم را دید !!!!!

  


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تصمیم
    سفرنامه حج(1)
    دلم تنگ شده
    ریگ و کفش
    مقام بحث
    حکایت تکرار تلخ اندیشه
    زیبا هوای حوصله ابری است
    مصیبت سینما
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •