همیشه آنان که می خواهند حکم برانند و یا سینه زن برگرد علم خود جمع کنند می دانند که نقطه ضعف ملت هایشان چیست و با چه هویجی می توان آنان را به وجد آورد خمینی بیست و هشت سال پیش آمد و اسلام و دغدغه های اسلامی مردم را نشانه گرفت او از فسادی حرف زد که تمامی بدنه حکومت را فراگرفته و همه این فسادها را بر سینه شاه نشاند و مردم را به نشانه گیری آن سینه گماشت هاشمی سفرهای خالی اشان را در برابرشان گشود و توسعه اقتصادی را فریاد کرد و امیرکبیر زمان نامیده شد تا جایی که مخالف هاشمی دشمن نام گرفت و دشمن هاشمی دشمن پیغمبر گردید و خاتمی آزادی و جامعه مدنی را به ارمغان اورد آزادی که بحرانها پدید آورد و طراح آن را خسته و نامید کرد و اقتصاد را متکفل نبود اما جناب آقای احمدی نژاد عدالت را مطرح کرد و دست آوردهای گذشته را به نام خود زد و شناسنامه همگان را باطل ونسل گذشته مدیران را دزد و فاسد نامید(نه تماما به حرف که گاه به عمل) هنوز این ملت می دوند تا کسی دیگر پیدا شود و با حرفی و شعاری و هویجی به بازی بگیردشان و دلخوش باشند
می گویند روزی حاکم کوفه مغیره با مختار از کوچه ی می گذشت مغیره سر در گوش مختار فرو برد و گفت من رازی می دانم که اگر برای تو بگویم و عمل کنی عرب و عجم به اطاعت تو در می آیند مختار با تعجب پرسید آن راز چیست؟ گفت خونخواهی اهل بیت
و این حکایت تاریخی ملت هاست .
تصمیم
سفرنامه حج(1)
دلم تنگ شده
ریگ و کفش
مقام بحث
حکایت تکرار تلخ اندیشه
زیبا هوای حوصله ابری است
مصیبت سینما
[عناوین آرشیوشده]