سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ مردم نزد خداوند در روز قیامت، فرمان برترینِ آنها نسبت به او و پرهیزگارترینِ آنان است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----32124---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----5-----
قم - نگاهی دیگر

 

نویسنده: علی توسلی
یکشنبه 87/4/23 ساعت 10:12 صبح

 

( به بهانه رحلت آیت الله اشتهاردی)

روزگار غریبی است دل من

قم دیروز و امروز شرمنده بود، کوچه ها و خیابان ها با پارچه های سیاه دیده های شرمگین خود را از غریبه ها پنهان می کردند و علما، امروز، عزادار جنازه کسی شده بودند که با سکوت خود سال گذشته حریمش را شکستند و توبه نامه اش را بر فراز منبرها آویختند و چه تهمت ها که بر گرده اش نواختند و چه مردم ساده دلی را که به تکفیرش نشاندند و از این میان چه ذکرها و ثواب ها  و یا شاید چه وزرها و وبال ها که از شکستن گلدستهای عفافش در کوله بار خود کردند .

دیشب عالمان و مدافعان دیروز حریم ولایت و عزاداران امروز اسوه زهد و پارسایی در مسجد اعظم به تعظیم عظمتی آمده بودند که دیروز مناره های حرمتش را شکسته و محرابش را بر سرش کوفته بودند و اگر دیر توبه نامه اش را نوشته بود چه بسا عمامه بر گردنش می آویختند و در کوچه ها فریاد می زدند آن چه را که در گوش هم می گفتند.

 

اما فیضیه چه بردباری تو

فیضیه. ای کاش می گفتی چگونه فقه ی که قرار بود تفقه در ابوابش گره گشای بابها باشد امروز درها را برویمان بسته  و اگر کسی بر دری کوبیدن گیرد به تازیانه تنجیس و تکفیر و تفسیق گرده اش را می نوازند.

فیضیه ای کاش می گفتی چگونه در حجره هایت از فلسفه و کوزه می گویند در صورتی که تیرهای نگاه فقیهانه سینه هایشان را نشانه گرفته

 ای کاش می گفتی که فقه به فقیه هم رحم نمی کند .

فیضیه آخ فیضیه ، فقه تو، امروز نسل مرا به توبه نشانده هر اندیشه نویی که از تو سر بر آورد به تهمت دگر اندیشی ویا بی ولایتی بر سر صاحب اندیشه کوبیده می شود.

فیضیه چه صبوری

ای کاش می شد سینه ای تو را شکافت تا مکرر از تکرار این داستان ها برایمان می گفتی

فیضیه فراموش نمی کنی که چگونه علامه عسگری را به خاکستر کفر چیزی متهم کردند که خود در احیایش عمری به سر آورده بود .

فیضیه من می دانم هنوز صدای آن پیرمرد مومن به فقیهان را از کنج ایوان عتیق حضرت معصومه می شنوی که چه خالصانه لعن بر صدرا می فرستاد

فیضیه چگونه می توان از فیض تو به دار الشفاء راه یافت؟ چه ناجوانمردانه طبیبانی که با عمر خود دیوارهایت را به آسمان کشیده بودند درمیان دیوارها ی تو تنجیس می شوند.

فیضیه چه خاطراتی که تو در سینه داری

امروز فقه بر تاریخ، فلسفه ، عقاید ، اخلاق و بر همه شئونات ما سیطره یافته و این فقیه است که در هر کدام از این علوم صاحب برهان قاطعی است از جنس همان برهانی که در برابر بوعلی در قلاع اسماعیلیه نهاده بودند اما چه پیشرفته تر و برنده تر شده است برهان تکفیر؟!

فیضیه به چه می خندی به امام جماعتی که هر شب در صحن تو نماز می گذارد و از صحن تو پرواز کرد ولی تو چه صبورانه هتک اش را به تماشا نشستی فیضیه می دانم که می بینی و بر این جماعت می خندی که چگونه در طعن دیروز او می کوشیدند و امروز خاطره ها در فضیلت اش می شمارند و طهارت و زهداش را اسوه پاکدامنی می دانند .

فیضیه آیا کشکول ناصری این همه غوغا داشت ؟!

من مانده ام از این جماعت امروز،  که کدامین شما در حرمت حرمش برخواستید که امروز برای عظمتش خیمه زده اید ؟؟

نمی دانم روزگار غریبی است دل من

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تصمیم
    سفرنامه حج(1)
    دلم تنگ شده
    ریگ و کفش
    مقام بحث
    حکایت تکرار تلخ اندیشه
    زیبا هوای حوصله ابری است
    مصیبت سینما
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •